ساعت و تاريخ

پرچم ایرانفارسی | Arabic | English چند قطره دیگر از کربلا :: چهل سال از همبستگی و اتحاد برای داشتن انقلاب می گذرد.

تعداد بازديدکننده: ۱۰۲
۰

چند قطره دیگر از کربلا

امام شناسی و عاشورا تاثیر حماسه حسینی در مکتب تشیع


نابرابری نبرد و پیکار شجاعانه
خزانه تاریخ از جنگ‌ها و مبارزه‌های بسیاری انباشته است و جنگ، عملیات خصمانه گروهی علیه گروه دیگر است که در مقابلِ هم ایستاده‌اند و همین امر آن را با قیام و شورش متمایز می‌گرداند. شورش، نبرد دو سویه نیست، بلکه آیین مخصوص به خود دارد. واقعه عاشورا به راستی در چه طیفی قرار می‌گیرد ؟ آیا قیام فرد علیه حکومت است یا نبرد عده‌ای علیه عده‌ای دیگر ؟ اگر حرکت امام حسین علیه‌السلام قیام و شورش به شمار آید بایستی رفتار سیاست زمانه، تنها به سرکوبی او و از میان برداشتن وی خلاصه گردد نه بیش ! و اگر نبرد است لزوماً تعادل دو طرف جنگ بایستی از نظر شمار و امکانات ملحوظ گردد. آن‌چه در سال 6ق در صحرای کربلا روی داد نه با قواعد سیاسیِ سرکوبیِ قیام می‌سازد و نه با آیین نبرد جوان‌مردانه، اما هر چه بود پیکاری شجاعانه از یک سو و مقابله‌ای ناجوان‌مردانه از دیگر سو بود که از آغاز، نتیجه‌ای مشخص و قابل پیش بینی داشت.
نابرابری این پیکار، که با ادعای همه منابع معتبر و قابل اعتماد، در یک سوی آن شماری اندک و انگشت شمار قرار داشتند و در طرف دیگر، سپاهی گران و بی‌شمار ،به راستی هر انسان زنده دلی را به اعجاب واداشته و این واقعه را در طول تاریخ بشری یگانه جلوه داده است. آنان که به مطالعه تاریخ اسلام و قضایای نیمه قرن اوّل هجری می‌پردازند هرگز نمی‌توانند شگفتی خویش را از این تقابل نابرابر، پنهان دارند. چگونه حکومتی که داعیه‌دار فرمانروایی بر جهان اسلام است در مبارزه با گروهی اندک و نامسلح، این گونه مجهز، مسلح و گران به پیکار آمده است ؟ اگر اینان بر اساس سرکوبی این گروه جنگاور دغدغه داشتند به بند کشیدن اینان و اسیر کردنشان به مراتب آسان‌تر از کشتن شان بود، چرا در کشتن آنان چنین شتابان بوده‌اند و چرا حتی عبیدالله بن زیاد وقتی از گفت وگویِ عمر سعد با امام حسین علیه‌السلام ـ که البته ممکن بود به وجه مسالمت‌آمیزی جریان قیام را خاتمه دهد ـ اطلاع می‌یابد به جای تشویق او به تسلیم‌سازی امام حسین علیه‌السلام به گسیل داری شمر بن ذی الجوشن و فرمان تندی، عمر سعد را برای اقدام به جنگ تحریک می‌کند ؟ اینها پرسش‌هایی است که از اسراری دیگر پرده برمی‌دارد و گذر زمان آنها را به خوبی نشان می‌دهد.
از سوی دیگر شجاعت، شهامت و استواری گروه قلیل همراه امام حسین علیه‌السلاممایه شگفتی می‌گردد، اینان که آشکارا مرگ را در پیش روی خویش می‌دیدند و فرجام کار را به عیان مشاهده می‌کردند با چه انگیزه و غرضی به ادامه نبرد و ستیزه می‌پرداختند ؟ این نابرابری دو سپاه، اصرار بر کشتن حسینیان و پایداری یاران امام، هر یک بر ماندگاری واقعه نقش آفرینند، به ویژه رفتاری که سپاه غالب با مقتولان نبرد کردند این واقعه را از حالت عادی خارج ساخته و از حد نبردی قابل تحلیل بیرون کشیده است. اسب دوانی بر اجساد کشتگان، قطع اعضا و پایمال کردن آنها، تاخت وتاز برای ایجاد وحشت، و ابراز خرسندی از این عملیات که نمایش زشت‌ترین تصاویر نبرد است هرگز خاطره‌ها را از آن پاک نمی‌کند. ابن طقطقی می‌نویسد: سرگذشت حسین علیه‌السلامچندان کشتار فجیع و مثله کردن و اسارت در برداشت که از شنیدن آن پوست بدن انسان به لرزه می‌افتد . چه به حرکت امام دل داده باشیم یا مخالف آن باشیم، و چه از دریچه چشم مسلمانی به آن نگریسته باشیم یا غیرمسلمان، باز واقعه‌ای شگفت آور و ماندنی است و دست بشری نمی‌تواند آن را از تارک تاریخ زدوده و پاک نماید.
 استواری امام و پافشاری بر اصول
حرکت امام، فراوان تحلیل و بررسی شده و قلم‌های بسیاری زندگی و قیام حضرتش را به تصویر کشیده‌اند که در این‌جا، چندان به بسط و گسترش آن نیازی نیست، اما اشارتی به آن ضروری می‌نماید.
تاریخ بشری خاطره‌های بسیاری از انسان‌های هدف‌مند و معتقد دارد که به هیچ روی از اصول خویش دست بر نداشته و انعطافی نشان نداده‌اند و حتی جان خویش بر سر آن نهاده‌اند. اما به راستی جریان امام حسین علیه‌السلام کمتر نظیری در تاریخ یافته یا به راستی بی‌نظیر است، حتی آنان که به تأسی از آن حضرت، پای به میدان نهاده‌اند باز از آفرینش شور و ایمان این چنینی باز مانده‌اند.
امنابرابری نبرد و پیکار شجاعانه

خزانه تاریخ از جنگ‌ها و مبارزه‌های بسیاری انباشته است و جنگ، عملیات خصمانه گروهی علیه گروه دیگر است که در مقابلِ هم ایستاده‌اند و همین امر آن را با قیام و شورش متمایز می‌گرداند. شورش، نبرد دو سویه نیست، بلکه آیین مخصوص به خود دارد. واقعه عاشورا به راستی در چه طیفی قرار می‌گیرد ؟ آیا قیام فرد علیه حکومت است یا نبرد عده‌ای علیه عده‌ای دیگر ؟ اگر حرکت امام حسین علیه‌السلام قیام و شورش به شمار آید بایستی رفتار سیاست زمانه، تنها به سرکوبی او و از میان برداشتن وی خلاصه گردد نه بیش ! و اگر نبرد است لزوماً تعادل دو طرف جنگ بایستی از نظر شمار و امکانات ملحوظ گردد. آن‌چه در سال 6ق در صحرای کربلا روی داد نه با قواعد سیاسیِ سرکوبیِ قیام می‌سازد و نه با آیین نبرد جوان‌مردانه، اما هر چه بود پیکاری شجاعانه از یک سو و مقابله‌ای ناجوان‌مردانه از دیگر سو بود که از آغاز، نتیجه‌ای مشخص و قابل پیش بینی داشت.
نابرابری این پیکار، که با ادعای همه منابع معتبر و قابل اعتماد، در یک سوی آن شماری اندک و انگشت شمار قرار داشتند و در طرف دیگر، سپاهی گران و بی‌شمار ،به راستی هر انسان زنده دلی را به اعجاب واداشته و این واقعه را در طول تاریخ بشری یگانه جلوه داده است. آنان که به مطالعه تاریخ اسلام و قضایای نیمه قرن اوّل هجری می‌پردازند هرگز نمی‌توانند شگفتی خویش را از این تقابل نابرابر، پنهان دارند. چگونه حکومتی که داعیه‌دار فرمانروایی بر جهان اسلام است در مبارزه با گروهی اندک و نامسلح، این گونه مجهز، مسلح و گران به پیکار آمده است ؟ اگر اینان بر اساس سرکوبی این گروه جنگاور دغدغه داشتند به بند کشیدن اینان و اسیر کردنشان به مراتب آسان‌تر از کشتن شان بود، چرا در کشتن آنان چنین شتابان بوده‌اند و چرا حتی عبیدالله بن زیاد وقتی از گفت وگویِ عمر سعد با امام حسین علیه‌السلام ـ که البته ممکن بود به وجه مسالمت‌آمیزی جریان قیام را خاتمه دهد ـ اطلاع می‌یابد به جای تشویق او به تسلیم‌سازی امام حسین علیه‌السلام به گسیل داری شمر بن ذی الجوشن و فرمان تندی، عمر سعد را برای اقدام به جنگ تحریک می‌کند ؟ اینها پرسش‌هایی است که از اسراری دیگر پرده برمی‌دارد و گذر زمان آنها را به خوبی نشان می‌دهد.
از سوی دیگر شجاعت، شهامت و استواری گروه قلیل همراه امام حسین علیه‌السلاممایه شگفتی می‌گردد، اینان که آشکارا مرگ را در پیش روی خویش می‌دیدند و فرجام کار را به عیان مشاهده می‌کردند با چه انگیزه و غرضی به ادامه نبرد و ستیزه می‌پرداختند ؟ این نابرابری دو سپاه، اصرار بر کشتن حسینیان و پایداری یاران امام، هر یک بر ماندگاری واقعه نقش آفرینند، به ویژه رفتاری که سپاه غالب با مقتولان نبرد کردند این واقعه را از حالت عادی خارج ساخته و از حد نبردی قابل تحلیل بیرون کشیده است. اسب دوانی بر اجساد کشتگان، قطع اعضا و پایمال کردن آنها، تاخت وتاز برای ایجاد وحشت، و ابراز خرسندی از این عملیات که نمایش زشت‌ترین تصاویر نبرد است هرگز خاطره‌ها را از آن پاک نمی‌کند. ابن طقطقی می‌نویسد: سرگذشت حسین علیه‌السلامچندان کشتار فجیع و مثله کردن و اسارت در برداشت که از شنیدن آن پوست بدن انسان به لرزه می‌افتد . چه به حرکت امام دل داده باشیم یا مخالف آن باشیم، و چه از دریچه چشم مسلمانی به آن نگریسته باشیم یا غیرمسلمان، باز واقعه‌ای شگفت آور و ماندنی است و دست بشری نمی‌تواند آن را از تارک تاریخ زدوده و پاک نماید.


 استواری امام و پافشاری بر اصول
حرکت امام، فراوان تحلیل و بررسی شده و قلم‌های بسیاری زندگی و قیام حضرتش را به تصویر کشیده‌اند که در این‌جا، چندان به بسط و گسترش آن نیازی نیست، اما اشارتی به آن ضروری می‌نماید.
تاریخ بشری خاطره‌های بسیاری از انسان‌های هدف‌مند و معتقد دارد که به هیچ روی از اصول خویش دست بر نداشته و انعطافی نشان نداده‌اند و حتی جان خویش بر سر آن نهاده‌اند. اما به راستی جریان امام حسین علیه‌السلام کمتر نظیری در تاریخ یافته یا به راستی بی‌نظیر است، حتی آنان که به تأسی از آن حضرت، پای به میدان نهاده‌اند باز از آفرینش شور و ایمان این چنینی باز مانده‌اند.
امام حسین به حکم وظیفه دینی و مسئولیت انسانی، برای رهایی انسان‌ها از قید و بند جاهلی به عرصه اعتراض گام نهاد و در پی دنباله روی از جد خویش پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله برآمد تا سنت‌های او را زنده کند . به راستی، استواری امام بر اصول و عدم نرمش در مقابل آن، در تمام تاریخ بی‌بدیل است. از روزی که امام به دار الاماره خوانده شد ـ بر خلاف پیمانی که معاویه با امام حسن منعقد کرده بود، و بر اساس آن می‌بایستی خلافت بنا به نقلی به امام حسین علیه‌السلام  و به نقل دیگر به شورا واگذاشته شود  تا با یزید بیعت کند، هم با تهدید جدی روبه‌رو گردید  و هم با تطمیع، چرا که امام می‌دانست پذیرش خلافت یزید و بیعت با او، چه امکانات و نعمت‌هایی را برایش به ارمغان آورده و در مقابل، مخالفت با آن، چه مشکلاتی ایجاد می‌کند، اما با اختیار و اراده خویش، به گزینش فرضی دست زد که آشکارا عواقب خطرناکی را به دنبال داشت .
رد پذیرش بیعت، از همان آغاز او را با نصایح دیگران روبه‌رو ساخت. پیش از همه، مروان حکم بود که به نصیحت، امام را به همراهی فرا خواند، اما پاسخ امام از همان ابتدا، بی‌هیچ مدارا و مسامحه‌ای، نپذیرفتن بود . اصرار امام بر نپذیرفتن و پافشاری بر ضرورت این کار، نامش را بر زبان‌ها انداخت، چه آنان که با امام بودند به تأمل فرو رفتند و چه آنها که با او سر مخالفت داشتند به تفکر در آمدند. امام راهی را برگزیده بود که آینده‌ای ناخوش را نوید می‌داد، با این همه به آن گام نهاد و پیش رفت.
لحظه لحظه حرکت امام حسین از مدینه تا مکه، از مکه تا کربلا و از کربلا تا شهادت، مایه شگفت و حیرت بود. از یک سو، تهدید و ارعاب و از طرف دیگر، استواری و پایداری برخی به گمان آن‌که امام از فرجام کار بی‌خبر است یا در تحلیل جامعه و مردم دچار خطاست به تصویر آینده و بیان گذشته و شناسایی مردم می‌پرداختند ، اما بی‌خبر از آن‌که او بهتر از هر کسی زمانه را شناخته و مردم را تحلیل می‌کرد و در عین حال، بی‌هیچ تردیدی به پیش می‌رفت و آگاهانه به مرگ نزدیک می‌شد. آنها که همه چیز را در عالم کوچک دنیایی می‌بینند بی‌گمان درمانده بودند، اما برای امام که نگاهی به فراخی هستی و بلندی ارزش‌ها دارد، هر قدمی که برمی‌داشت به سوی هدف و تعالی بود.
واقعه عاشورا، تقابل صلابت انسان دین‌دار و هدف‌مند در مقابل جبهه مقلد و بی‌ریشه بود و همین امر آن را ماندگارترش ساخته است. شور و شعور حاکم بر حرکت امام وپذیرش مرگ با آغوش باز به همراه نهضت آگاهی‌بخش، فضایی آفرید که دیگر هرگز مشابه نیافت و این یگانگی، بدان ویژگیِ بارز بخشیده است و تاریخ بشری چه پیش از او و چه پس از وی، نتوانسته نمونه‌ای را نشان دهد که با حرکت امام مشابه باشد.
قربانی کردن بهترین‌ها -خانواده
حضور اعضای خانواده در میان همراهان امام حسین علیه‌السلام عنصر دیگری بود که حادثه کربلا را ویژگی بخشیده است. در نبردهایی که تاریخ به ثبت رسانده، همیشه جنگاوران بر آن بودند تا کودکان و زنان و خانواده را به هر گونه ممکن از صحنه جنگ، دور نگه دارند تا آسیبی به آنان نرسد و همین سنت در گذر زمان همگان را به این سوی کشانده که حتی در زمانه‌هایی که زنان و کودکان به جهتی درگیر نبرد شدند، به آن آسیبی نرسانده و خود نگه‌داری کنند، چرا که اینان از جرگه جنگاوران خارج‌اند.
امام حسین علیه‌السلامبا این‌که به پایانه کار خویش وقوف داشت و برخلاف آن‌چه در اذهان دیگران بود، خانواده خویش را با خود همراه ساخت، این عمل هر ذهن جست‌وجوگری را به خود مشغول می‌دارد که به راستی امام در این تصمیم چه انگیزه‌ای داشته است ؟ آیا وی خطری را حسّ نمی‌کرد و یا حضور آنان را در مکه یا مدینه نیز مقرون به خطر می‌دانسته و یا عامل دیگری در این همراه‌سازی نقش آفرین بوده است ؟
به هر روی، بردن بهترین افراد به میدانِ ستیز و نبرد، حکایت از آن دارد که امام، آمادگی پرداخت تاوان زیادی برای راهی که برگزیده داشته است تا بتواند به هدف خویش دست یابد. گذشته از تحلیل‌هایی که برای عمل امام می‌توان بیان داشت، از حیث پدیدارشناسی کار امام ویژگی بارزی داشته است. در همان زمان آنان که در پی بازداری امام از این حرکت برآمده بودند چون اصرار آن حضرت را دیدند گامی به عقب برداشته و به این سوی روی کردند تا او را دست‌کم از بردن اعضای خانواده باز دارند، چرا که به روشنی خطراتی را متوجه آنان می‌دیدند، اما آن حضرت، بی‌هیچ تردیدی بر بردن آنان پافشاری داشت  و در نهایت نیز چنین کرد.
حضور اعضای خانواده اعم از خردسالان، بیماران و زنان در صحنه کربلا، شور و هیبتی دیگر به جریان داده است، خصوصا آن‌گاه که همینان پس از اسارت و حضور در میان مردم، به ترسیم آن‌چه روی داده پرداخته و شبانه‌روز به یاد کرد آن واقعه مشغول بودند. این حرکتِ تبلیغی، گذشته از آن‌که موجب گردید تا واقعیات کربلا انعکاس سریع و درست بیابد، در نفوذ دادن آن در خاطره‌ها و اندیشه‌ها نیز نقش آفرید.

ام حسین به حکم وظیفه دینی و مسئولیت انسانی، برای رهایی انسان‌ها از قید و بند جاهلی به عرصه اعتراض گام نهاد و در پی دنباله روی از جد خویش پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله برآمد تا سنت‌های او را زنده کند . به راستی، استواری امام بر اصول و عدم نرمش در مقابل آن، در تمام تاریخ بی‌بدیل است. از روزی که امام به دار الاماره خوانده شد ـ بر خلاف پیمانی که معاویه با امام حسن منعقد کرده بود، و بر اساس آن می‌بایستی خلافت بنا به نقلی به امام حسین علیه‌السلام  و به نقل دیگر به شورا واگذاشته شود  تا با یزید بیعت کند، هم با تهدید جدی روبه‌رو گردید  و هم با تطمیع، چرا که امام می‌دانست پذیرش خلافت یزید و بیعت با او، چه امکانات و نعمت‌هایی را برایش به ارمغان آورده و در مقابل، مخالفت با آن، چه مشکلاتی ایجاد می‌کند، اما با اختیار و اراده خویش، به گزینش فرضی دست زد که آشکارا عواقب خطرناکی را به دنبال داشت .
رد پذیرش بیعت، از همان آغاز او را با نصایح دیگران روبه‌رو ساخت. پیش از همه، مروان حکم بود که به نصیحت، امام را به همراهی فرا خواند، اما پاسخ امام از همان ابتدا، بی‌هیچ مدارا و مسامحه‌ای، نپذیرفتن بود . اصرار امام بر نپذیرفتن و پافشاری بر ضرورت این کار، نامش را بر زبان‌ها انداخت، چه آنان که با امام بودند به تأمل فرو رفتند و چه آنها که با او سر مخالفت داشتند به تفکر در آمدند. امام راهی را برگزیده بود که آینده‌ای ناخوش را نوید می‌داد، با این همه به آن گام نهاد و پیش رفت.
لحظه لحظه حرکت امام حسین از مدینه تا مکه، از مکه تا کربلا و از کربلا تا شهادت، مایه شگفت و حیرت بود. از یک سو، تهدید و ارعاب و از طرف دیگر، استواری و پایداری برخی به گمان آن‌که امام از فرجام کار بی‌خبر است یا در تحلیل جامعه و مردم دچار خطاست به تصویر آینده و بیان گذشته و شناسایی مردم می‌پرداختند ، اما بی‌خبر از آن‌که او بهتر از هر کسی زمانه را شناخته و مردم را تحلیل می‌کرد و در عین حال، بی‌هیچ تردیدی به پیش می‌رفت و آگاهانه به مرگ نزدیک می‌شد. آنها که همه چیز را در عالم کوچک دنیایی می‌بینند بی‌گمان درمانده بودند، اما برای امام که نگاهی به فراخی هستی و بلندی ارزش‌ها دارد، هر قدمی که برمی‌داشت به سوی هدف و تعالی بود.
واقعه عاشورا، تقابل صلابت انسان دین‌دار و هدف‌مند در مقابل جبهه مقلد و بی‌ریشه بود و همین امر آن را ماندگارترش ساخته است. شور و شعور حاکم بر حرکت امام وپذیرش مرگ با آغوش باز به همراه نهضت آگاهی‌بخش، فضایی آفرید که دیگر هرگز مشابه نیافت و این یگانگی، بدان ویژگیِ بارز بخشیده است و تاریخ بشری چه پیش از او و چه پس از وی، نتوانسته نمونه‌ای را نشان دهد که با حرکت امام مشابه باشد.


قربانی کردن بهترین‌ها -خانواده
حضور اعضای خانواده در میان همراهان امام حسین علیه‌السلام عنصر دیگری بود که حادثه کربلا را ویژگی بخشیده است. در نبردهایی که تاریخ به ثبت رسانده، همیشه جنگاوران بر آن بودند تا کودکان و زنان و خانواده را به هر گونه ممکن از صحنه جنگ، دور نگه دارند تا آسیبی به آنان نرسد و همین سنت در گذر زمان همگان را به این سوی کشانده که حتی در زمانه‌هایی که زنان و کودکان به جهتی درگیر نبرد شدند، به آن آسیبی نرسانده و خود نگه‌داری کنند، چرا که اینان از جرگه جنگاوران خارج‌اند.
امام حسین علیه‌السلامبا این‌که به پایانه کار خویش وقوف داشت و برخلاف آن‌چه در اذهان دیگران بود، خانواده خویش را با خود همراه ساخت، این عمل هر ذهن جست‌وجوگری را به خود مشغول می‌دارد که به راستی امام در این تصمیم چه انگیزه‌ای داشته است ؟ آیا وی خطری را حسّ نمی‌کرد و یا حضور آنان را در مکه یا مدینه نیز مقرون به خطر می‌دانسته و یا عامل دیگری در این همراه‌سازی نقش آفرین بوده است ؟
به هر روی، بردن بهترین افراد به میدانِ ستیز و نبرد، حکایت از آن دارد که امام، آمادگی پرداخت تاوان زیادی برای راهی که برگزیده داشته است تا بتواند به هدف خویش دست یابد. گذشته از تحلیل‌هایی که برای عمل امام می‌توان بیان داشت، از حیث پدیدارشناسی کار امام ویژگی بارزی داشته است. در همان زمان آنان که در پی بازداری امام از این حرکت برآمده بودند چون اصرار آن حضرت را دیدند گامی به عقب برداشته و به این سوی روی کردند تا او را دست‌کم از بردن اعضای خانواده باز دارند، چرا که به روشنی خطراتی را متوجه آنان می‌دیدند، اما آن حضرت، بی‌هیچ تردیدی بر بردن آنان پافشاری داشت  و در نهایت نیز چنین کرد.
حضور اعضای خانواده اعم از خردسالان، بیماران و زنان در صحنه کربلا، شور و هیبتی دیگر به جریان داده است، خصوصا آن‌گاه که همینان پس از اسارت و حضور در میان مردم، به ترسیم آن‌چه روی داده پرداخته و شبانه‌روز به یاد کرد آن واقعه مشغول بودند. این حرکتِ تبلیغی، گذشته از آن‌که موجب گردید تا واقعیات کربلا انعکاس سریع و درست بیابد، در نفوذ دادن آن در خاطره‌ها و اندیشه‌ها نیز نقش آفرید.

منبع:نگاهی نو به جریان عاشورا  نوشته سید علیرضا  واسعی ,ص26-31

نظرات (۰)
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی