ساعت و تاريخ

پرچم ایرانفارسی | Arabic | English احیای ارزشهای الهی و انسانی در نهضت حسینی :: چهل سال از همبستگی و اتحاد برای داشتن انقلاب می گذرد.

تعداد بازديدکننده: ۱۲۳
۰

احیای ارزشهای الهی و انسانی در نهضت حسینی

امام شناسی و عاشورا نقش عاشورا در حفظ وحدت امت اسلام تاثیر حماسه حسینی در مکتب تشیع

حکمتها و عبرتها
در نهضت حسینی از آغاز تا فرجام، یعنی از هدایت نخستین واکنش های شیعیان در برابر ستمگری حکومت معاویة بن ابی سفیان تا عصر عاشورای سال 61 هجری که به شهادت آن حضرت و خویشاوندان و یاران وی انجامید، حکمت ها و عبرت های بسیاری نهفته است که اگر به دقت در آن ها نگریسته شود می تواند چونان چراغ پرفروغی روشنگر راه انسان ها باشد.
حفظ وحدت رهبری
نخستین درسی که از نهضت حسینی می توان آموخت، تلاش برای حفظ وحدت رهبری و پیشگیری از ایجاد تجزیه در امامت و مدیریت جامعه اسلامی است. آن گونه که در کتاب های تاریخی ثبت شده است، امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام از جهت سن و سال با هم تفاوت اندکی داشتند و از سایر جهات با هم برابری می نموند، اما هنگامی که پس از شهادت امیر مؤمنان علی علیه السلام امامت به امام حسن علیه السلام تعلق یافت، حسین علیه السلام نه به عنوان برادر بلکه به عنوان پیروی صادق، رهبری امام حسن علیه السلام را ارج می نهاد و از حرکت های اصلاح طلبانه وی حمایت می کرد.
او می دانست که اگرچه خود واجد همه شرایط و معیارهای رهبری است، اما چون شخص لایق دیگری عهده دار این مقام است باید از اتخاذ موضعی جداگانه حذر نماید و تسلیم و مطیع اوامر امام بحق و عادل باشد. از این رو، نه تنها در زمان حیات امام مجتبی، بلکه حتی پس از شهادت آن حضرت، پیمان برادرش حسن علیه السلام با معاویه را محترم می شمرد و علی رغم آن که شیعیان عراق طی نامه ای خلع معاویه را از او خواسته و بیعت خود را به وی اعلام داشت بودند، از پذیرش دعوت ایشان خودداری نمود و در پاسخ آنان مرقوم فرمود: عهد و پیمانی را که برادرش با معاویه بسته، نمی تواند نقض کند .

احترام به دگراندیشان
درس دیگر مکتب تربیتی حسین علیه السلام این است که یک مصلح باید در عمل به آنچه که می داند و می گوید بر دیگران پیشی گیرد، آن گونه که خود آن حضرت در رعایت ارزش ها و نگاهبانی از آن ها بر دیگران سبقت می جست. حسین علیه السلام همان گونه که استبداد و خودرأیی را محکوم می کند، خود نیز با تحمل دگراندیشان، و استقبال از مشورت با دیگران، بر درستی این سیره و روش تأکید می ورزد. آن حضرت علی رغم برخورداری از مقام عصمت و دور بودن از هر گونه اشتباه و خطا، باز هم به سخن دیگران گوش می سپارد و به دیدگاه های آنان احترام می گذارد، چنان که با حوصله و متانت، نصایح خویشان و بستگان را تحمل می کند و از آن ها سپاسگزاری می نماید.
اطرف برادر آن حضرت، با اشاره به خبری که از پدر خود علی علیه السلامشنیده است فرجام قیام آن حضرت علیه یزید را « شهادت » پیش بینی می کند، از این رو می کوشد که آن حضرت را از مخالفت با یزید بازدارد، امام حسین علیه السلام با تصریح به این که از آن اخبار آگاه است و پایان کار را هم جز شهادت نمی داند، از سخن برادر هرگز برنمی آشوبد و با متانت به او پاسخ می گوید .
آن حضرت همچنین به سخنان دل سوزانه ام سلمه همسر پیامبر صلی الله علیه و آله نیز گوش می سپارد. و با اذعان به آگاهی خود از فرجام هجرت، نهایت ادب و احترام را در حق وی مبذول می دارد.
محمد حنفیه برادر آن حضرت نیز پس از مقدمه ای به حضرتش پیشنهاد می کند: « به مکه برو، اگر امن و آرام نبود، به سوی یمن رو و چنانچه آن جا اطمینان بخش نبود به جانب ریگزارها و سر کوه ها بشتاب و از شهری به شهری دیگر سفر کن تا ببینی سرانجام مردم با این رویداد چگونه برخورد می کنند. البته تو خود در پیشامدها، بهترین و درست ترین اندیشه را ارائه می کنی ».
امام سخنان برادر را استماع و با کلماتی لطیف این چنین از او سپاس گزاری می کند: « ای برادر ! به راستی نصیحت و مهربانی کردی، امیدوارم که نظر تو در این باره استوار و درست باشد ».

کسان دیگری چون: عبد اللّه بن مطیع، فرزدق، عبد اللّه بن عمر، ابن عباس، و ابوبکر بن حارث، عبد اللّه بن جعفر و بشر بن غالب، پیشنهادها و انتقادهایی به امام عرضه داشتند و امام با بزرگواری و کرامت، به همه آن ها گوش و دل سپرد اما هرگز سخنی تند و تلخ به هیچ کدام نگفت .
امام با این رفتار خویش به همه رهبران و مدیران و کارگزاران جامعه اسلامی آموخت، که حتی اگر در سیاست گذاری ها و تصمیم گیری ها به رأی صایبی دست یافتند، از شنیدن و تحمل نظرهای مخالف نهراسند، و صاحب نظران مخلص دگراندیش را از خود نرنجانند، زیرا کسی که بیرق اصلاح طلبی و ستم ستیزی و مبارزه با استبداد را بر دوش می کشد، باید شائبه های خودرأیی و خودیت را از میان برداشته و به قول سید عبد الرحمن کواکبی: « طبیعت استبداد را در خویش میرانده باشد » که اگر چنین نباشد، هرگاه فرد مستبدی را سرنگون سازد و به قدرت دست یابد، خود مستبد جدیدی بدتر از پیشین می گردد .(3)
حسین علیه السلام در مسیری که برگزیده است به همه افراد حتی دگراندیشان اجازه و امکان می دهد که نظر خویش را ابراز دارند، بلکه آغوش خود را به روی همگان می گشاید.
یکی از شگفتی های تاریخ عاشورا، این است که در صف دشمنان آن حضرت کسانی وجود داشتند که تا چند ماه پیش از ورود امام به کربلا خود را از پیروان امام به شمار می آوردند و همان ها در نامه هایی، حسین علیه السلامرا به کوفه فراخواندند. و بر عکس آنان در آستانه عاشورا، کسانی به اردوگاه حسین پیوستند، که تا پیش از آن در صف مخالفان آن حضرت جای داشتند.
برای مثال: زهیر بن قین که نخست از هواداران عثمان بود و چنین می پنداشت که عثمان مظلوم کشته شده و بر همین اساس با علی علیه السلام میانه خوبی نداشت، همزمان با حرکت امام به سوی کوفه، به همراه خانواده و برخی از یارانش مکه را ترک و با امام هم مسیر شده بود، از حسن اتفاق در منطقه زرود که ریگزاری میان مکه و کوفه است کاروان او با کاروان امام تلاقی کرد.
امام حسین علیه السلام که امام نور و هدایت است و رحمت او همگان را شامل است، بدون در نظر داشتن سوابق و گرایش های سیاسی زهیر، متواضعانه او را به یاری حق دعوت می کند، و الحق که تیر به هدف می خورد. و وی را خیلی زود صید می کند و چنان می شود که همین زهیر هوادار عثمان، شادان و خندان از نزد حسین علیه السلام به سوی خاندان و یاران خویش می شتابد و به آن ها می گوید: خیمه را بکنند و اموال و بار و بُنه بردارند و به سوی حسین بشتابند.
آن گاه رو به زنش می نماید و می گوید: « من تو را طلاق دادم تا به خانواده خود بپیوندی، زیرا دوست ندارم به سبب من گرفتار شوی، من تصمیم گرفتم که به همراه حسین باشم تا خود را فدایش کنم و جانم را برایش سپر بلا گردانم ...».(1)
کم نبودند افرادی با چنین ویژگی ها که آخرین آنان « حر بن یزید ریاحی » است که درباره اش بسیار گفته و نوشته اند.
در طول نهضت ابا عبد اللّه علیه السلام مردان بسیاری در اثر تهدید و یا تطمیع، به گروه مخالف پیوستند، اما هیچ کدام از آن ها مجذوب و شیفته یزید، عبیداللّه و یا عمر بن سعد نگردیدند، چنان که پس از عاشورا چون پرده فریب دریده شد و غبار از روی فطرت و وجدان کسانی که ایمان خویش را به ثمن بخس فروخته بودند، زدوده گشت، گروه بی شماری از آنان به این حقیقت اعتراف کردند.
آری، حسین قلب ها را تسخیر می کرد نه قلعه ها را، بر دل ها حکومت می راند نه بر شهرها، این است راز جاودانگی حسین و پیروانش .

وفای به عهد
بر اساس نصوص تاریخی معتبر، امام حسین علیه السلام حتی در برابر دشمنان خویش، نقض عهد را جایز نمی شمرد، چنان که پس از رحلت امام مجتبی علیه السلام، عهد و پیمان برادرش با معاویه را محترم داشت و به نامه مردم کوفه در آن هنگام پاسخ منفی داد.
در نامه شیعیان کوفه خطاب به امام آمده بود:
« اما بعد، شیعیان شما که این جایند مشتاق شمایند و جان هایشان هوای تو دارند و هیچ کس را با تو برابر و هم سنگ نمی دانند و همگی به صحت و صواب رأی برادرت در تأخیر جنگ پی برده اند. آن ها می دانند که شما به دشمنان سخت گیر هستی؛ اگر دوست داری که خلافت را در دست گیری به سوی ما بشتاب که خویش را برای فداکاری تا حد مرگ آماده کرده ایم ».
امام حسین علیه السلام ضمن اظهار پای بندی به قرارداد امام مجتبی علیه السلام، در پاسخ آن ها نوشت:
... خدایتان رحمت فرماید، بر زمین بچسبید و در خانه کمین کنید و تا هنگامی که معاویه زنده است از این که مورد بدگمانی قرار گیرید بپرهیزید، اگر خداوند برای او چیزی پیش آورد و من زنده بودم اندیشه خود را برای شما خواهم نوشت .(1)
راستی، کدام انسان سیاسی است که حتی در عهد خود با دشمن جانی این چنین استوار بماند ؟
برای انسان ها فارغ از هر اعتقادی، وفای به عهد از ارزش های متعالی به شمار می رود، لذا هر انسانی که متصف به این صفت باشد مورد تکریم عقلای عالم قرار می گیرد.
امام علیه السلام به پیروان خود می خواهد بیاموزد که ارزش های اخلاقی را هرگز نباید فدای مصالح زودگذر کرد.

آزادگی و جوانمردی
روح آزادگی و جوانمردی بر همه رفتارها و کردارهای حضرت اباعبداللّه علیه السلام و یارانش پرتوافکن بود؛ احسان و مروت در حق دشمن، صفتی است که کمتر دیده و شنیده شده است، ولی در خاندان پیامبر صلی الله علیه و آلهاین صفت همواره جلوه ویژه ای داشته، چنان که به گزارش تاریخ نگاران پس از اصابت ضربت تیغ ابن ملجم مرادی بر تارک علی علیه السلامآن حضرت مکرر به فرزندانش سفارش می کرد که از تأمین نیازهای ضارب غفلت نکنند.
فرزند او حسین علیه السلام نیز احیاگر راه و روش پدر بود، از این رو کرامت و بزرگواری او در برابر مخالفان و دشمنان شگفت آفرین می نمود. نمونه ای از این کرامت و مردانگی را می توان در نخستین برخورد وی با حر بن یزید دید. تاریخ نگاران نوشته اند:
در آن هنگام که کاروان حسینی در کنار کوه ذوجشم پناه گرفته و شمشیرهای آخته را برای دفاع از گردن و دوش آویخته بودند، هزار سوار جرار دشمن به فرماندهی حُر در برابرشان صف کشیده و در اثر گرمای نیمه روز تموز بر خود می پیچیدند، امام حسین علیه السلام چون آثار تشنگی را در لشکر حر دید، به جوانان خویش دستور داد: آن ها را سیراب و دهان اسبانشان را تر کنند. حتی خود آن حضرت در این کار مشارکت کردند
منبع:کتاب احیای ارزشها در نهضت عاشورا نوشته محمد جواد ثابتی ص43-60

نظرات (۰)
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی